ضحاک،فریدون.فردوسی و اسطوره ها
ضحاک،فریدون.فردوسی و اسطوره ها
چون فردوسی در داستان ضحاک به منابع زیادی دسترسی نداشته است. هیچ ایرادی بر فردوسی بزرگ نیست همانطور که استاد شاملو نیز به این مورد اشاره دارد.
فردوسی قسمت اعظم شاهنامه را از روی شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده به نظم در آورده و شاید چند خداینامه دوره ساسانی در اختیار داشته، بنابراین در داستان ضحاک با وجود اینکه می دانسته هرگز ماری بر دوش کسی رشد نمی کند بنابراین از بوسه های شیطان کمک گرفته است در صورتیکه انسان نما بودن شیطان خیالی بیش نیست هرگز شیطانی انسان نشده است که خود را به صورت آشپز یا طبیب نمایان کند ، لذا فردوسی در برخی از اشعار خود سر در گم مانده و گاهی ضحاک نوشته و در ابیات دیگر اژدها یا اژدها فش" آورده است.به بیتهای زیر دقت بفرمایید👇
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
در این بیت واژهء " ضحاک" بهمان صورت "عربی" کنونی آورده...
حال در بیت بعدی دقت کنید👇
به ایوان ضحاک بردندشان
بر آن اژدهافش سپردندشان
خب اینجا ضحاک را مانند اژدها دانسته، در بیت های بعدی" اژدها" ها بکار برده👇
چنان بد که هر شب دو مرد جوان
چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان
خورشگر بِبُردی به ایوان شاه
همی ساختی راه درمان شاه
بکشتی و مغزش بپرداختی
مر آن "اژدها "را خورش ساختی
یعنی برای آن اژدها خورشت درست کردند
به جای سرش زان سری بیبها
خورش ساختند از پی اژدها
کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد
که ز آباد ناید به دل برش یاد
یعنی مردمان کُرد از نژادضحاک هستند که باعلم جدید از باستان شناسی ومطابقت ندارد
باز فردوسی واژه اژدها را رها می کنه دوبار از واژه "ضحاک" استفاده می کنه👇
چنین گفت ضحاک را ارنواز
که شاها چه بودت نگویی به راز
در چند بیت دیگر اساطیر ایرانی با اسطوره های بین النهرین و خوابیدن ضحاک که پسری بنام فریدون بدنیا خواهد آمدگره می خوردکه آبشخور این اساطیر احتمالا ایرانی باشد وضحاک دستور می دهد بچه های پسری که به دنیا میاید کشته شود👇
نه آرام بودش نه خواب و نه خورد
شده روز روشن بر او لاژورد
یعنی بعد از اینکه خوابگزاران خواب وی را تعبیر کردند خواب و خوراک از ایشان گرفته شده مانند خوابیدن آژی دهاک مادی در مورد به دنیا آمدن کورش کببر از دخترش ماندانا که دستور داد نوه اش را معدوم کنند....
چقدر اساطیر جهان به هم شباهت دارد .
برآمد برین روزگار دراز
کشید اژدهافش به تنگی فراز
باز دوباره نام ضحاک می آورد اینبار اینگونه فرانک به فریدون می گوید👇
اَبر کتف ضحاک جادو دو مار
برست و برآورد از ایران دمار
داره میگه ضحاک ایرانی نیست،
و پدران تو شاه بودند و ضحاک شاهی را ربوده است در نتیجه فریدون ۱۶ ساله ناراحت می شود ودر پی انتقام است👇
فریدون چو بشنید بگشادگوش
ز گفتار مادر برآمد به جوش
دلش گشت پردرد و سر پر ز کین
به ابرو ز خشم اندر آورد چین
بپویم به فرمان یزدان پاک
برآرم ز ایوان ضحاک خاک
حالا که ضحاک دانست فریدون بزرگ شده و درصدد انتقام است به دنبال مشروعیت و مقبولیت می گردد که بله من پادشاه عادلی بودم .......و بزرگان همه گواهی می کنند
بر آن محضرِ اژدها ناگزیر🌹
گواهی نوشتند برنا و پیر
فردوسی اینجا خیلی با تدبیر نوشته که همه پادشاهان و سلاطین نیاز به مقبولیت دارند و داره امضاء جمع می کنه تا مردم را اغفال کنه...
باز دوباره از کلمه ضحاک استفاده می کنه، اگر همین واژه بدین صورت به دست فردوسی نرسیده بود قطعا عرب بودن و غریبه بودن ضحاک در این سرزمین منتفی بود..
خب اصل قضیه در این بیت نهفته است که آیا منظور فردوسی از آوردن واژه های اژدها به جای نام ضحاک به دلیل وجود مارهای دوش او بوده و یا قدرت بدنی وی است؟ در اینجا کاوهء آهنگر وارد می شود و به ضحاک می گوید اگر تو اژدها پیکری.. و ادعای زیادی داری که هفت کشور در اختیار توست چرا ما در رنج و سختی زندگی می کنیم👇
یکی بیزیان مرد آهنگرم
ز شاه آتش آید همی بر سرم
تو شاهی و گر اژدها پیکری
بباید بدین داستان داوری
که گر هفت کشور به شاهی تراست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست.....
رضاضحاکی راحت.دبیر تاریخ و ادبیات