شعر، قافیه، عروض
شعر چیست؟ یعنی شعور یافتن بر چیزی و در اصطلاح، کلامی است که موزون، مقفا و مخیل و مع القصد باشد.
عروض چیست؟ یعنی به ترازو آوردن میزان کردن شعر است
.
قافیه چیست؟ قافیه یعنی از قفای کلمات شعر می آید مانند کسی که در پی کسی می آید گویند فلانی در قفای اوست. این در هر بیت لازم باشد واجب التکرار است.
اقسام قافیه را بنویسید؟
قافیه به چند قسم است.
اسامی اقسام قافیه در بیت زیر آمده است:
مطلق است و مقید و مستور
باز پیوندی از مغالطه دور
لازم آن" دخیل "و" ردف" و "رَوی"
هم ز "تاسیس" و "وصل" گشت قوی
حالا اسامی اقسام قافیه را در این شعر را یکی یکی توضیح می دهیم👇
قافیه در اصل ابتداء یک حرف بود که عربها" رَوی " می گفتند. کلمه روی از روا گرفته شده است روا همان طناب یا رسنی است که بدان بار شتر می بستند. بنابراین با رَوی حرف شعر بسته می شود و ان حرف را اگر لازم باشد در همه بیتها به یکجای معین می آورند تا شعر درست شود که از پسِ کلمات می آید.
مثال: شاه والا شهنشهِ عالم/مفخرِ ملک خسروِ اعظم.
در این بیت: میم " رَوی و هم قافیه است.
رَوی با قافیه مرادف است.یعنی بنای بیت به رَوی بسته شده است یعنی تکرار روی در همه قافیه ها لازم است.
قافیه بر دو گونه است. قافیه اصلی و قافیه معمولی.
مثال قافیه اصلی : راست و ماست.که کلمه اصلی "راست" همان کلمهء هواست و کلمه اصلی ماست نیز کلمهء " کجاست.
و اما قافیه معمولی "راست و ماست" به ترتیب " هوا" و "کجا" است که "سین" و " ت" به هر دو پیوسته و شده راست ، ماست.
قافیه اگر چه در اصل یک حرف است اما به تبعیت از او هشت حرفِ دیگر با آن می آرند و آن چهار حرف که پیش از رَوی می آید عبارت از الف تاسیس و حرف دخیل و حرفِ ردف و حرف قید است.
ردف چیست؟ حرفِ " پیش از رَوی است
مثال : تار و یار " که "الف" قبل از " ر" ردف می باشد.
در کلمهء " یاور" : (الف )را تاسیس گویند و (و) را دخیل گویند و (ر) را رَوی گویند.
دخیل یعنی در وسط و میان آمده را گویند. که بنیاد حروف قافیه مربوط به "دخیل" است.
در کلمه " یاور" (ی) را وصل حرفی گویند.
اگر دو کلمه " آراسته و خاسته را قافیه بگیریم در کلمات " آراسته" و " خاسته".
(الف ) تاسیس است. (س) دخیل است. (ت) رَوی است. (ه) وصل است. بنابراین (الف، س، ت) خروج گویند که لازمِ قافیه است. قامت ترکان چو سرو" آراسته" است/ بهر جانِ ما بلای "خاسته" است.
وزن رباعی لاحول و لا قوه الا بالله
است.
مثال: بد کردم و اعتذار بدتر ز گناه
زیرا که در او هست سه دعوی تباه
دعوی وجود و دعوی قوت و حول
لاحول و لاقوه الا بالله
رضاضحاکی راحت.