خلاصه ای از واقعیت های جنگ سورجه.


موضوع مهم ما بررسیِ"نیروهای شورشی جهت تصرف تهران و سرنگونی انقلاب مشروطه و کشیده شدن جنگ به منطقه چهاردولی اسدآباد  و روستای سورجه، (سولجه)

قشون حکومت مرکزی در سال ۱۲۹۱خورشیدی(۱۰۹سال پیش)  به منطقه چهاردولی اسدآباد حمله کرده، هدف آنان دستگیری خان روستای سورچه (سُولجه) و انهدام نیروهای او بود، چرا؟
چون عبدالباقی خان  طرفدار محمدعلی شاه و سالارالدوله بود ، مگر طرفداری از آنان  جرم بود؟ بله چون محمدعلی شاه مجلس را به توپ بسته و دولت  مجاهدان، وی را به روسیه تبعید کرده بودند . حال این فرد تبعیدی و مستبد یعنی محمدعلی شاه همراه برادرانش سالار الدوله و شعاع السلطنه با پشتیانی روسیه برای دست یابی مجدد به تخت قدرت نیز قوای از خوانین کلهر ،گوران،سنجابی،هورامی،
خزل،افشار،جاف،پاوه،گروس ،عشایر و اکراد کردستان ،لرستان ،چهاردولی، کلیائی و سنقر، که از عملکرد احزاب مجلس ناراحت بوده تشکیل داده و قصد حمله  و تصرف تهران و بر اندازی انقلاب مشروطه را داشتند !! این ایلات از حامیان دیروز مشروطه ،اما امروز، اسیرِ تبلیغات واهی،  برای سرکوب آن قدم پیش نهاده اند !
ولی از نیروهای  تهران شکست خورده و  فراری شدند لذا نیروهای دولتی تهرانِ  در پی آنان وبرای  خاموش کردن شورشها احتمالی تا منطقه چهار دولی و  سورجه رسیدند ، روسای  نیروهای دولتی تهران،  اشخاصی بنامهای یپرِم خان ارمنی و فرمانفرما و رضاخان شصت تیری  (بعدها رضاشاه) بودند .
عاقبت جنگ چه شد؟ رشادت و دلاوری های عبدالباقی خان و محمودخان چناری(فرزند عباس خان چناری) به جایی نرسید هرچند یپرم خان فرماندهء ۴۸ ساله کشته شد اما تعداد نفرات و ادوات نظامی دولت چندین برابر آنان بود . سوال اینجاست که عباس چناری چه نقشی در این ماجرا داشت؟ عباس خان چناری نیز طرفدار محمد علی شاه بوده،
 قبل از رسیدن سالار الدوله از طرف وی، همدان را به سهولت تصرف و آماده ورود نیروهای سالار الدوله کرده بود البته خوانین قرا گوزلو و اهالی  همدان نیز موافق ورود سالار الدوله و قصد همراهی با وی را(به جز آیت الله محمد باقربهاری و مجاهدان همدان) داشتند،بنابراین سالار الدوله به راحتی مشروطه خواهان همدان را شکست داده و وارد همدان شد و  با چندهزار سوارِ عشایر  از مسیر اراک و ملایر به سوی تهران حرکت نمود. از  طرف تهران نیز قشون دولتی به فرماندهی یپرم خان ارمنی" با اندک نیروهای خود به مقابله با نیروهای سالار الدوله شتافته و این دو نیرو در نوبران ساوه با هم درگیر شدند ، جالب اینجاست که نیروی های چند هزار نفرهء سالار الدوله در برابر دوهزار نیروی  یپرم خان ارمنی" شکست خورده و سالار الدوله تا کرمانشاه عقب نشست  !حال دولت می خواهد  فتنه سالارالدوله را بطور کامل دفع کرده و ایجاد امنیت در غرب کشور را بر قرار کند بنابراین ۷۰۰ نفرنیروی دولتی به این منظور به طرف کردستان اعزام شده و در منطقه اسدآباد و چهاردولی با نیروهای عبدالباقی خان و عباس خان چناری و مجلل السطان  برخورد کرد، ناگفته نماند عبدالباقی  خان تمایلی به جنگ با نیروهای دولتی نداشت اما نیروهای دولتی توجه نکرده و جنگ در گرفت و نتیجه آن شکست نیروهای دولتی و عقب نشینی آنها به همدان بود تا قوای کمکی از تهران برسد و با رسیدن این نیروها از تهران این بار در گردنهء روستای همه کسیِ" همدان بین کُردهای سنجابی و نیروهای عبدالباقی خان اختلاف افتاد علاوه بر آنها نیروهای "همه کسی نیز فرار کرده بودند لذا عبدالباقی تنها مانده و در نهایت به قلعه سورجه عقب نشست و برخی می نویسند: با ۳۰۰ نفر در قلعه سنگر گرفت !(احتمال این تعداد نیرو منتفی است)مگر کل چهاردولی درآن زمان چقدر نیرو داشته!؟ راستی چه کسی تعداد نیروهای عبدالباقی خان را سرشماری کرده و در کجا نام مشخصات حداقل ۵۰ نفر آمده،  است!؟ از جانب دیگر برخی منابع به عدم همراهی خان دوبراله بنام "محمد صادق خان یا متعمد سلطان" اشاره دارد ،اما در اینکه محمد صادق خان دوبراله ای، در جنگ سورجه کجا بوده که طرفداری از مجاهدان نموده و چه تعداد نیرو داشته مشخص نیست.شاید ایشان به مجاهدان دولتی پیوسته بود آیا در صورت همراهی ایشان با قشون دولتی و مخالفت با عبدالباقی خان" می توانست قلعه و خانه وی از تعرض خوانین و از جمله یاورِ عبدالباقی خان، یعنی عباس خان چناری" و دیگر خوانین مصون بماند!؟

 به هر صورت عبدالباقی خان به قتل رسید  سالار الدوله که باعث این جنگها شده بود وی را تنها گذاشت و هرگز نیروهای اعزامی وی به فرماندهی "سردارمجلل" هیچ کمکی به وی نرساند و در کل، سالار الدوله(دیوانه گریز پا و سبک سر) آنچنانکه شایستهء یک فرمانده است نتوانست به عبدالباقی خانِ بی گناه کمک کند،
بله عبدالباقی بی گناه کشته شد
آیا ردی از عبدالباقی خان در حمله نیروهای سالار الدوله  به همدان و تهران دیده می شود!؟ وی  و اجداد ایشان جزء خوانین منطقه و گاه مسئول امنیت چهاردولی را بر عهده داشتند و  نه در جنگ دوم نیروی آنچنانی داشتند که تهدیدی برای حکومت مرکزی باشند.
 عاقبت شورش دومِ سالار الدوله بعد از ۵ سال پایان یافت،
 اما بعدها  یار و یاور عبدالباقی یعنی عباس خان چناری بخشیده شد. در ضمن تنها سوالی که باقی می ماند چرا همه خوانین از جمله خوانین کلهر،  قراگوزلوها... وحتی  سالار الدولهء و محمد علی شاه برای دومین بار و چندمین بار بخشیده می شوند اما "عبدالباقی خان" که راضی به جنگ نبوده و طبق شواهد این موضوع را در جنگ اول به فرمانده نیروهای تهران"فرمانفرما" اعلام می کند اما اصرار به جنگ با این جوان ۲۴ ساله هنوز در هاله ای از ابهام است !
سوال دیگر اینکه چرا جنگ سورجه نقش مهمی در آیندهء مجاهدان(قشون دولتی) و مشروطیت تاثیری داشت؟ مگر تقریبا کل غرب کشور طرفدار محمدعلی شاه و سالار الدوله نبوده و صدها قلعه همتراز با قلعه سورجه وجود نداشته که در قلعه های بعدی مقاومت شروع شود!!
اگر چهاردولی مهم بود چرا جنگ به قلعه چنار عباس خان کشیده نشد؟ عباس خان چناری که سالار الدوله و محمدعلی شاه و اجداد قاجار را خوبتر می شناخت واز زمان ناصرالدین شاه قراسوران منطقه بود!؟

سوال دیگر: آیا عبدالباقی ،سالار الدوله می شناخت
آیا او را در طول عمر کوتاهش ملاقات کرده بود آیا صرفِ یک پیغام کوتاه از طرف سالار الدوله در حمایت از وی می توانست این همه پایبندی بر عهد و پیمان ایجاد کند !؟و ده ها سوال دیگر که نشان از پاکدلی  این جوان شجاع داشت.

#اسدآباد
#چهاردولی
#جنگ سورجه

#رضا ضحاکی راحت.
رشته تاریخ
#اسدآباد
۱۴۰۰/۱۰/۶