🔷️✏#رضا-ضحاکی -راحت.-شنبه ۱۳۹۹/۱/۱۶ا

♣️از دهها عامل رنسانس که مورخین و جامعه شناسان و...نام برده اند مانند ؛رشد بازرگانی،عدم کارایی فئودالیسم و ساختار سست آن در اداره کشور،فساد مالی واخلاقی کلیسای کاتولیک، اثرات جنگهای صلیبی،صنعت چاپ...
و عامل دیگری مانند بیماری،که  کمتر پرداخته شده است، اما "مرگ سیاه" که از گذشته های دور بوده اما استارت دوبارهء آن در سال ۱۳۳۴ میلادی از استان هوبی چین را اضافه کنیم،چقدر این تاریخ به تاریخ رنسانس نزدیک است!!!
چرا از چین؟ جمعیت زیاد با کمبود غذا و آموزه های اعتقادی خرافی چین بلای جان بشر در آن روزها را با تاتارها به اروپا فرستاد که عاملی بر عوامل نوزایی بیافزاید، اما:

♣️آیا این اولین طاعون و آخرین طاعونِ بشری بود؟!!


♣️آیا صواب نیست بار دیگر کلیه عوامل دخیل در رنسانس به نوع دیگری باز خوانی کرد؟ :(رشد بازرگانی،فئودالیسم جدید،نقش ادیان در جهان کنونی،جنگهای به مراتب سختر از جنگهای صلیبی،اختراعات گوناگون و ناشناخته) و ویروسی که اولین  اما آخرین و نخواهد بود

راستی  تنها وفقط آمار کشته شدگان طاعون برای ایجادبستر مناسبِ رنسانس چقدر بود؟

♣️،بلی به تخمین در تاریخ مذکور۳۰تا۶۰درصد اروپا تلف شد؟ و در سه قاره(اروپا،آسیا و افریقا) آمار ۷۵ میلیون تا ۲۰۰میلیون کشته گزارش شده است؟ 

 و اما ویروس کووید۱۹ و ویروسهای دیگر درجهان مدرن چقدر و چند درصدقربانی خواهدگرفت؟

♣️شاید این بیماری، و بیماریهای دیگر، آغازیست که دهه ها و شاید سده ها به طول انجامد و عاملی در کنار عوامل دیگرباشدکه عمر ما کفایت شاهدِ رنسانس جدید را ندهد
اما به ضرس قاطع تفسیر نسل حاضر از چالش امروزی جهان ، می تواند تلنگری برای نسلهای دیگر جهت نوزایی و تجدید حیاتی دوباره باشد،اما اینکه شروع انعطاف برای اصلاحات در جهان آینده، از کدام کشور و توسط کدام دانشمندِ قربانی و چگونه باشد سوالیست در خور تامل و تفکر..... آیا دانشمندان و اندیشمندانِ نسل حاضر می توانند بعد از پساکرونا و شاید پسابیماریهای دیگر، واکنشِ مناسب به زیاده خواهی های بشر بدهند؟


♣️ و اینکه چه کسانی مجموعه‏ای از رویکرد‏های تاریخی، اجتماعی و ایدئولوژیک را درچینش جدید رنسانس برعهده خواهند داشت؟


♣️به راستی اینبار جهان کدام انعطاف زیر بنایی برای اصلاحات را به خرج خواهد داد؟ و اگر فرضی به بازگشت تاریخی داشته باشیم کدام قسمتِ تاریخِ را بشر رها کرده وباید دوباره ازآنجا شروع کند ؟شاید فرضیهء اجبار به احترام  طبیعت در یک هارمونی با طبیعت تا حدودی به خردورزی نزدیک باشد، اما چگونه؟
آیا دنیای مدرن و آسمانخراشها هیچ تناسبی در هماهنگی با طبیعت دارد؟
آیا طبیعت در این اقدام برای تجدید حیات پیش قدم می شود و یا منتظرِ انسان ها می ماند؟

آیا " این فرض که طبیعت به طور خودکار و از طریق ساز و کارهای اتفاقی  "موتاسیون" با جهش های متعدد، ویروس‌هایی را می‌سازد که می‌تواند برای انسان بسیار خطرناک باشد درست می باشد" در مورد این نامهربانی طبیعت مصداقی برصدق مدعا وجود دارد؟!!

♣️به راستی بشر از ابتدای خلقت تاکنون بدون پیش فرض داروینی، چقدر از ظرفیت قوه تفکر بهره مند بوده، آیا طبیعت در تلاش است تا درصدِ استفاده را بالاتر ببرد و بار دیگر یادآوری کند که ایمان به عقل در اسپینوزایی دیگر بنای باشکوهی از منطق و هندسه بسازد

♣️چرا  روی ایتالیا بیشتر زوم کردیم؟

آیا تعدد کشته شدگان  ویروس کرونا در این کشوراذهان خواننده را معطوف ایتالیا می کند یا عوامل دیگری نیز 
مزید برعلت است؟ خیر ، بلکه واژه رنسانس تداعی کنندهء نام ایتالیا و بالعکس است،
 اگر مصداقی برای موتاسیون طبیعت پیدا کنیم  شاید ویروس دیگری با محرز شدند این ناتوانی بشری که سر به آسمان می سایید ،کشورهایی  را زمینگیر کند که کشته شدگان ایتالیا، قطره ای در برابر دریا باشد،
 مگر می شود" موتاسیون" طبیعت بدون دخالت انسان  باشد،؟! زمانی که علت و علتها برای معلولی نامشخص باشد، 
انسان برای همپوشانی عدم توانایی خویش ،طبیعت را مقصر می داند، اما طبیعت هوشمندتر از آن است که تسلیم شود منتهی زمان، لازمهء آگاهی موجود انسان است که خود جزیی از طبیعت است تا طبیعت بی جان، اما هوشیار، تبرئه شود و ابرهای بیولوژیکی در آسمان ظاهرشود شاید هم در جهت مخالف، بادی که قابل پیش بینی نبود و چه بسیار چاه هایی که چاه کَن را نرم نرمک بلعیده است 

 
♣️پس برای رنسانسی دیگر جهان منتظر ایتالیا نخواهدماند و اینبار شاید در هرقاره ای چند ایتالیایی دیگر با رنسانسی دیگر شروع شود که با تز مناسب تر در صدد هارمونی با طبیعت و استفاده از توانایی و درصد بیشتری ازمغزی  انسان برای تفکر و خرد ورزی باشد
و ندای طبیعت خواهد بود که من با همه توانم برای عدم غفلت تو به تلاش خود ادامه خواهم داد.

پس برای رنسانسی دیگر جهان منتظر ایتالیا نخواهدماند و اینبار شاید در هرقاره ای چند ایتالیایی دیگر با رنسانسی دیگر (باتوجه به حجم گسترهء اطلاعات)شروع شود که با تز مناسب تر خواستار هارمونی با طبیعت و استفاده و درصد بیشتری از توانایی مغزی  انسان برای تفکر و خرد ورزی باشد
و ندای طبیعت خواهد بود که من با همه توانم برای عدم غفلت تو که همه اعضای یک پیکریم، به تلاش خود ادامه خواهم داد. که این سرخوشی و مستیِ تسلط به جهان ناپایدار است، به اندازه کفایت کن. که به عقیده هگل در دل هر سرخوشی سرخوردگی وجود دارد

 و این طبیعت هوشیار است که بانگ می‌زند:

ما سَمیعیم و بَصیریم و خوشیم
با شما نامَحْرمانْ ما خامُشیم