اندیشه و اعتقاد باستان به جبر واختیار
افکار و اعتقاد مردمان کهن به جبر و اختیار 🌿🍀
مردمان بین النهرین(سومریان) در ۵۰۰۰ سال پیش اعتقاد داشتند که سرنوشت انسان در ماه اول سال(نیسان) برای یکسال توسط دو خدا(اِنلیل و اَنو)رقم می خورد.یعنی کوشش انسان هیچ نقشی ندارد.واگر در مراسم خدایان(ایشتر وتموز) شرکت نکنند خداوند انسان را پادافره(جزاء) می دهد.
سومریان کهن اعتقاد داشتند که این دو خدای مذکور پادشاهی را به شخص خاصی می بخشد.می گفتند جهان براساس نظم بر اراده خدایان تکیه دارد و از قبل طراحی شده است.یعنی سرنوشت انسان از قبل تعیین می شود.انان در بیش از ۵۰۰۰هزار سال پیش معتقدبودند در کنار انسان دو( دیو) نامرئی وجود دارد که یکی مسئول کارهای خوب و دیگری مسئول کارهای بدانسان است.!
از طرفی معتقد بودند نیروهای نامرئی آسمانی خواستار یاری رساندن وآگاهی انسان از سرنوشت خود هستند،مردمان چشمها به آسمان می دوختند تا از راز ستارگان سر درآوردند،شاید همین امر موجب ابداع علم نجوم و پیشگویی شد.به این امید که از سرنوشت محتوم(و یا از بداقبالی) انسان بتوانند بکاهند.البته باید یادآور شد که آبشخور اطلاعات کیهانی اینان از متون ایران کهن و "اوستا وندیداد" بود(اما ایرانیان باستان کمتر* دیده شده که پیشگویی کرده باشند)
این امرپیشگویی بعد از حمله اسکندر در ایران شدت گرفت و ایرانیان نیز در عهدسلوکیان بدان بیشتر متمایل شدند.چرا که ایرانیان باستان قبل از سلوکیان معتقد بودند
که "ارومزد و اهریمن " را خدایی به نام "زروان" آفریده و در سرنوشت انسان دخالت ندارد ودر این مورد غیر فعال است.
و عالم را ازلی دانسته و اعتقادی به خلق عالم نداشتند
آنان اعتقادی به جبرنداشتند اما دین زروانی(زمان بی کران) بعد از هزاران سال معتقد به جبر شد این موضوع باعث سردرگمی مورخان شد.
از طرفی زمانی که دین زرتشتی شیوع یافت این دین معتقد به اختیار انسان در سرنوشت خودش بود.
تا اینکه در دوره ساسانی شخصی بنام "مردان فرخ"کتابی برای زدودن شک مردمان به عدم خلقت و ازلی بودن جهان بی کران،نوشت و نام کتاب خود را "شکند(شکستن)،
گمانیک(گمان و شک) وزار (گزارش ..) نهاد (شکند گمانیک وزار). در این کتاب به علت و معلول و اثبات خالق پرداخت.هرچندزردتشتیان به ثنویت(نیک وبد) یا ارومزد" واهریمن" پرداخته اند اما این دین مانند ادیان دیگر توحیدی است چرا که اعتقاد دارند در آخر ارومزد(نیکی)براهریمن
(بدی) غلبه خواهد یافت.یعنی نیکی بر بدی غلبه می کند، چون انسان آفریده نیکی است پس باید پندار نیک گفتارنیک و کردار نیک را برگزیند.
به راستی چرااساس بیشتر داستانهای شاهنامه برمحتومیّت سرنوشت نهاده شده است؟هرچند که فردوسی در این داستان مقام سوم شخص است
مثال کشته شدن سیاوش در توران زمین:
چنین بود رای جهان آفرین🌹
که او کشته گردد به توران زمین🌹
یا وقتی سهراب به دست پدرش(رستم) کشته می شود در آخرین لحظات می گوید:
چنینم نبشته بُد اختر به سر🌹
که من کشته گردم به دست پدر🌹
واز طرفی او شاهنامه را باخرد وخردورزی شروع می کند؟شایدبه نوشته حسن بلخاری* :خرد یعنی تنظیم رفتار آدمی با قوانین ازلی است.
شاید حافظ شیرازی به هر دو" جبر واختیار" اعتقاد دارد
"لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین"
حافظ
بر ان سرم که ننوشم می وگنه نکنم🌷
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر🌷
حافظ:
چگونه شاد شود اندرون غمگینم🌷
به اختیار که از اختیار بیرون است🌷
ز بیخودی طلب یار میکند حافظ🌷
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است🌷
گویا این قصه تا ابد ادامه داردو عامل بقاء اندیشه انسان است
مولوی:
همچنین بحث است تا حَشر وبشر🍀
درمیان جبری و اهل وقَدر🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
ودرادامه مولوی می گوید:
پوزبند وسوسه عشقست و بس🌹
ورنه کی وسواس را بستست کس🌹
عاشقی شو شاهدی خوبی بجو🌹
صید مرغابی همیکن جو بجو🌹
*= آیا سه مجوسی یا مغ (ایرانی) تولدحضرت عیسی (ع) را پیشگویی کرده و به اورشلیم آمدند واقعیت دارد؟ در باب دوم انجیل متی آمده است: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم
*مفهومشناسی حکمت در شاهنامه؛ حسن بلخاری
گردآوری و تحلیل ۱۳۹۷/۴/۳
رضاضحاکی راحت
مردمان بین النهرین(سومریان) در ۵۰۰۰ سال پیش اعتقاد داشتند که سرنوشت انسان در ماه اول سال(نیسان) برای یکسال توسط دو خدا(اِنلیل و اَنو)رقم می خورد.یعنی کوشش انسان هیچ نقشی ندارد.واگر در مراسم خدایان(ایشتر وتموز) شرکت نکنند خداوند انسان را پادافره(جزاء) می دهد.
سومریان کهن اعتقاد داشتند که این دو خدای مذکور پادشاهی را به شخص خاصی می بخشد.می گفتند جهان براساس نظم بر اراده خدایان تکیه دارد و از قبل طراحی شده است.یعنی سرنوشت انسان از قبل تعیین می شود.انان در بیش از ۵۰۰۰هزار سال پیش معتقدبودند در کنار انسان دو( دیو) نامرئی وجود دارد که یکی مسئول کارهای خوب و دیگری مسئول کارهای بدانسان است.!
از طرفی معتقد بودند نیروهای نامرئی آسمانی خواستار یاری رساندن وآگاهی انسان از سرنوشت خود هستند،مردمان چشمها به آسمان می دوختند تا از راز ستارگان سر درآوردند،شاید همین امر موجب ابداع علم نجوم و پیشگویی شد.به این امید که از سرنوشت محتوم(و یا از بداقبالی) انسان بتوانند بکاهند.البته باید یادآور شد که آبشخور اطلاعات کیهانی اینان از متون ایران کهن و "اوستا وندیداد" بود(اما ایرانیان باستان کمتر* دیده شده که پیشگویی کرده باشند)
این امرپیشگویی بعد از حمله اسکندر در ایران شدت گرفت و ایرانیان نیز در عهدسلوکیان بدان بیشتر متمایل شدند.چرا که ایرانیان باستان قبل از سلوکیان معتقد بودند
که "ارومزد و اهریمن " را خدایی به نام "زروان" آفریده و در سرنوشت انسان دخالت ندارد ودر این مورد غیر فعال است.
و عالم را ازلی دانسته و اعتقادی به خلق عالم نداشتند
آنان اعتقادی به جبرنداشتند اما دین زروانی(زمان بی کران) بعد از هزاران سال معتقد به جبر شد این موضوع باعث سردرگمی مورخان شد.
از طرفی زمانی که دین زرتشتی شیوع یافت این دین معتقد به اختیار انسان در سرنوشت خودش بود.
تا اینکه در دوره ساسانی شخصی بنام "مردان فرخ"کتابی برای زدودن شک مردمان به عدم خلقت و ازلی بودن جهان بی کران،نوشت و نام کتاب خود را "شکند(شکستن)،
گمانیک(گمان و شک) وزار (گزارش ..) نهاد (شکند گمانیک وزار). در این کتاب به علت و معلول و اثبات خالق پرداخت.هرچندزردتشتیان به ثنویت(نیک وبد) یا ارومزد" واهریمن" پرداخته اند اما این دین مانند ادیان دیگر توحیدی است چرا که اعتقاد دارند در آخر ارومزد(نیکی)براهریمن
(بدی) غلبه خواهد یافت.یعنی نیکی بر بدی غلبه می کند، چون انسان آفریده نیکی است پس باید پندار نیک گفتارنیک و کردار نیک را برگزیند.
به راستی چرااساس بیشتر داستانهای شاهنامه برمحتومیّت سرنوشت نهاده شده است؟هرچند که فردوسی در این داستان مقام سوم شخص است
مثال کشته شدن سیاوش در توران زمین:
چنین بود رای جهان آفرین🌹
که او کشته گردد به توران زمین🌹
یا وقتی سهراب به دست پدرش(رستم) کشته می شود در آخرین لحظات می گوید:
چنینم نبشته بُد اختر به سر🌹
که من کشته گردم به دست پدر🌹
واز طرفی او شاهنامه را باخرد وخردورزی شروع می کند؟شایدبه نوشته حسن بلخاری* :خرد یعنی تنظیم رفتار آدمی با قوانین ازلی است.
شاید حافظ شیرازی به هر دو" جبر واختیار" اعتقاد دارد
"لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین"
حافظ
بر ان سرم که ننوشم می وگنه نکنم🌷
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر🌷
حافظ:
چگونه شاد شود اندرون غمگینم🌷
به اختیار که از اختیار بیرون است🌷
ز بیخودی طلب یار میکند حافظ🌷
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است🌷
گویا این قصه تا ابد ادامه داردو عامل بقاء اندیشه انسان است
مولوی:
همچنین بحث است تا حَشر وبشر🍀
درمیان جبری و اهل وقَدر🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
ودرادامه مولوی می گوید:
پوزبند وسوسه عشقست و بس🌹
ورنه کی وسواس را بستست کس🌹
عاشقی شو شاهدی خوبی بجو🌹
صید مرغابی همیکن جو بجو🌹
*= آیا سه مجوسی یا مغ (ایرانی) تولدحضرت عیسی (ع) را پیشگویی کرده و به اورشلیم آمدند واقعیت دارد؟ در باب دوم انجیل متی آمده است: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم
*مفهومشناسی حکمت در شاهنامه؛ حسن بلخاری
گردآوری و تحلیل ۱۳۹۷/۴/۳
رضاضحاکی راحت
+ نوشته شده در شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت 0:43 توسط رضا ضحاکی راحت
|